عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



اگر ماه بودی به صد ناز / شاید شبی بر لب بام من مینشستی . . .♥♥ اینجا آسمان از دل من تیره تر است ، روزگارم ابریست ، من اگر تنهایم ، یاد تو با من هست♥♥ مهربانم روزگارم ابریست ، کاش این بار جای خورشید تو آفتاب شوی ♥♥ آسمونی رو دوست دارم که بارونش فقط واسه شستن غم های تو بباره ♥♥ ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من / ای حسرت روزهای شیرین در من! بی مهری انسان معاصر در توست / تنهایی انسان نخستین در من

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان dehkadeye gham و آدرس azi.love.girl.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 441
تعداد نظرات : 96
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آمار مطالب

:: کل مطالب : 441
:: کل نظرات : 96

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :

RSS

Powered By
loxblog.Com

khat cherk haye del tangi azi

تبلیغات
ماه و خورشید
شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 22:43 | بازدید : 778 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 


 

 

دلم میخواد بنویسم
بی هیچ دغدغه ای
بدون هیچ مانعی
ساعتها قلم بدست
از خورشیدی که بی دریغ ،خورشیده
از گرماش تا نورش
همه ازش بهره مندن
حتی ماه هم نورشو از همین خورشید میگیره
اما همه از ماه شعر میگن
زیباترین ها رو به ماه تشبیه می کنن
عاشقانه ترین لحظات رو کنار ماه توصیف میکنن
گاهی با ماه درد و دل می کنن
ساعتها پشت پنجره می ایستن و نگاهش می کنن
ازش نقاشی ها می کشن و عکسها میگیرن
ماهی که با غرور میاد با غرور میره
ماهی که چیزیش از خودش نیست
نه گرمایی داره نه نوری
اما کی رو دیدین که ساعتها با خورشید درد و دل کنه؟
سیر نگاهش کنه؟


ازش عکس بگیره و طراحیش کنه؟
کِی دیدن که هر چیز خوشگلی رو به خورشید تشبیه کنن؟
این روزها چرا همه مون به خاطر گرما از خورشید فراری هستیم؟
میدونین چیه؟
اینا نه مشکل ماهه نه خورشید
مشکل ما آدمهاییم
همیشه سرسری رد میشیم از کنار کسایی که مثل خورشید بهترینهاشون رو نثارمون کردن
انگار یه مساله ی عادیه.بهش عادت میکنیم.
انگار که وظیفه شه.یک لحظه هم فکر نمیکنیم اگه لطف و محبتش از ما دریغ شه چی به سرمون میاد
مثل اونهایی که قدر والدینشونو نمیدونن و وقتی قدرشونو میدونن که از دستشون میدن
ما آدمها همیشه اونی رو ستایش میکنیم که مثل ماهه
قشنگه.با نگاه بهش لذت می بریم
دردو دلامونو پیشش میبریم
اما اون خودشو، محبتشو از ما دریغ میکنه
ماهو همه دوست دارن.مثل یه سوپر استاری که همه خواهانش هستن
همه هواشو دارن
فقط تا وقتی که ازش ضربه نخورن!
مثلا وقتی که بدر ماه کامله
نمیدونم با گرگینه ها چقدر آشنایی دارین
(گرگینه در افسانه ها در واقع انسانیست که وقتی بدر ماه کامله،به گرگ تبدیل میشه و بی اختیار و تفکر به موجودات اطرافش اعم از حیوان و انسان حمله میکنه)
موجودای خیلی
اما آدمای واقعی امروزی
میگفتم...یه گرگینه که از تاثیر همون ماه یه زندگی رو می دره...
اون وقته که بیزاری از ماه بوجود میاد
خیلی پیچیده شد
قلمم خسته شد

می خوام به خودمو خودش یکم استراحت بدم
الان هم میخوام برم دست خورشیدهای زنگیمو ببوسم.
میزارم ماه هم همون ماه بمونه
مغرور و خودخواه
اونه که ضرر میکنه
اونه که خیلی از ستایشها و الطاف منو از دست میده
ولی تنها چیزی که آرومم میکنه اینه که اون اول و آخرش ماهه
تا آخر عمرش هم باید دور هرچی خورشیده،بگرده
...

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
عکس
شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 22:7 | بازدید : 475 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

عکس های بسیار زیبای رمانتیک و عاشقانه

والپیپر و عکس های عاشقانه

والپیپر و عکس های عاشقانه

والپیپر و عکس های عاشقانه

والپیپر و عکس های عاشقانهوالپیپر و عکس های عاشقانه

والپیپر و عکس های عاشقانه

والپیپر و عکس های عاشقانه

والپیپر و عکس های عاشقانه

والپیپر و عکس های عاشقانه

والپیپر و عکس های عاشقانه

عکسهای عاشقانه جدید


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
دیگر چگونه عشق تو رو آرزو کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یک شنبه 28 بهمن 1390 ساعت 23:16 | بازدید : 522 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 عکس کارت پستال های عاشقانه

 از من رمیده ای و من ساده دل هنوز

بی مهری و جفای تو رو باور نمیکنم

دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این

دگر هوای دلبر دیگر نمیکم

رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید

دیگر چگونه عشق تو رو آرزو کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟


|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
غم مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 28 بهمن 1390 ساعت 23:11 | بازدید : 569 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

خدایا در کنج این  قفس زندگی ناله های نیمروزم 

و گریه های نیم شبم و سخن بی خبر در خوابم مرا خسته کرده

نرم و نرمک می ریزد روی گونه ام اشکهایم

هیهات چه کنم با این همه افسردگی ام

قطره قطره اشکهایم روی خاک میریزد

چه بی کس مانده ام و افسرده ام

ای دریغا آن شادمانی ها چه شد

اینک من جز بار غم دردی ننوشم

ز بس تلخی که از این قفس زندگی چشیدم

درون سینه من نگنجد چیزی غمی که من دارم

خوشت با غم دلم عالمی که من دارم

خدایا وحشت تنها ییم گشت کسی با قصه من آشنا نیست

در این عالم ندارم هیچ هم زبانی به صد اندوه می نالم

شبم طی شد کسی بر در اتاقم نکوبید

کسی با مهربانی دست من را نگرفت

دلم از این بیگانگی سوخت

به روی من هیچ عشقی نخندید

امید شراب زندگی هیچ وقت نداشتم

دلخوشی در زندگی نداشتم

هیچ عکسی به جز اشک غم در دفترم نیست

بیا ای مرگ که جانم به لبم آمد

چرا قاصدک خبر مرگ مرا نمی آورد

ای مرگ بیا در کلبه ام شوری برانگیز شمعی بر بالینم بی افروز  

آن کیست که هی مشت میزند در اتاقم در را گشودم روی او

دیدم که غم است که با این همه بیگانگی اش به من سر زده

و غم شد همزبان وحشت تنهایی من

 


|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
اگه کلمه دوستت دارم
جمعه 27 بهمن 1390 ساعت 23:40 | بازدید : 530 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )


اگه کلمه دوستت دارم قیام بنده های میان من و توست

اگه کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست

اگه کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستین من به توست

پس با تمام وجودم فریاد میزنم دوستت دارم....


|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
خلقت زن - شل سیلور استاین(بسیار زیبا)
یک شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 1:33 | بازدید : 562 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت.
فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا اين همه وقت صرف اين يکی می فرماييد ؟

خداوند پاسخ داد : دستور کار او را ديده ای ؟

او بايد کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستيکی نباشد.
بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جايگزينی باشند.
بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذاي شب مانده کار کند.
بايد دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جايش بلند شد ناپديد شود.
بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشيده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.
و شش جفت دست داشته باشد.

 

باقیه در ادامه مطلب به ادامه مطلب هم سری بزنید

|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
:: ادامه مطلب ...
تصاویر متحرک جالب!مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 1:24 | بازدید : 506 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 

 

萝卜网

萝卜网

萝卜网

به ادامه مطلب هم سری بزنید



:: موضوعات مرتبط: تصاویر متحرک جالب! , ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
آب و سنگ
یک شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 1:22 | بازدید : 557 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )


دو قطره آب كه به هم نزدیك شوند تشكیل یك قطره بزرگتر میدهند... 

پس هرچه سخت تر و قابلی تر باشیم،

فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه

امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد...

آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه باسنگ،

به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن هدف خود لجوجتر و مصمم تراست.

سنگ پشت اولین مانع جدی می ایستد.

اما آب...راه خود را به سمت دریا می یابد.

در زندگی معنای واقعی

سرسختی استواری،مصمم بودن را

در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.

گاهی لازم هست کوتاه بیایی...

گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...

اما می توان چشمان را بست و عبور کرد

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...

گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوزی که نبینی...

ولی با آگاه و شناخت

و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت



|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
عکس های رمانتیک در زیر باران
یک شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 1:13 | بازدید : 539 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )



:: موضوعات مرتبط: عکس , ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
نوشته مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 1:6 | بازدید : 562 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

به ادامه مطلب هم سری بزنید


|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
:: ادامه مطلب ...
مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 1:58 | بازدید : 554 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
خدا شاهد است مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 22:46 | بازدید : 572 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

در آتش رهایم، خدا شاهد است!

به غم مبتلایم خدا شاهد است!

شب است و دل و بیکسی، وای من!

به درد آشنایم، خدا شاهد است!

دگر صبر وتابی، درگر طاقتی

نمانده برایم، خدا شاهد است!

دلم میگدازد در آتش، دریغ!

به غم همنوایم، خدا شاهد است!

شکسته است آیینه های مرا

غم دیر پاییم، خدا شاهد است!

رسیده است تا نا کجا، نا کجا

طنین صدایم، خدا شاهد است!

بگو جان ما را ز غم چاره چیست؟

اسر بلایم، خدا شاهد است!

به شعر غریبم به شبهای غم

ترا میسرایم، خدا شاهد است!

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
عاشقانه اي براي تو...مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 22:43 | بازدید : 588 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

چه کاغذ های سفیدی که دلشان از نام تو سیاه شد

از دلتنگیهاییم

ازاحساسم

هزاران هزار صفحه سفید کاغذ سفید شدند

کاغذها عاشق شدند ولی تو ...








 


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
عشق!!!مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 22:40 | بازدید : 581 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )





به تو که فکر میکنم 

بی اختیار

به حماقت خود لبخند میزنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر میکردم بازیگر نقش اولم...

ولی افسوس...


|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
ارغوان
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 22:26 | بازدید : 596 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 

ارغوان شاخه همخون جدامانده من

آسمان تو چه رنگ است امروز ؟

آفتابي ست هوا ؟ يا گرفته است هنوز ؟

من در اين گوشه كه از دنيا بيرون است

آفتابي به سرم نيست ، از بهاران خبرم نيست

آنچه مي بينم ديوار است

آه اين سخت سياه ، آن چنان نزديك است

كه چو بر مي كشم از سينه نفس

نفسم را بر مي گرداند

ره چنان بسته كه پرواز نگه

در همين يك قدمي مي ماند

كورسويي ز چراغي رنجور

قصه پرداز شب ظلماني ست

نفسم مي گيرد كه هوا هم اينجا زنداني ست

هر چه با من اينجاست رنگ رخ باخته است

آفتابي هرگز گوشه چشمي هم

بر فراموشي اين دخمه نينداخته است

اندر اين گوشه خاموش فراموش شده

كز دم سردش هر شمعي خاموش شده

یاد رنگيني در خاطر من گريه مي انگيزد

ارغوانم آنجاست

ارغوانم تنهاست

ارغوانم دارد مي گريد

چون دل من كه چنين خون ‌آلود

هر دم از ديده فرو مي ريزد

ارغوان اين چه راز ي است

كه هر بار بهار با عزاي دل ما مي آيد ؟

كه زمين هر سال از خون پرستوها رنگين است

وين چنين بر جگر سوختگان داغ بر داغ مي افزايد ؟


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
گاهی
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 22:23 | بازدید : 591 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 

 

چیزی به فرو رفتنم نمانده

چیزی به تمام شدنم نمانده

 

 

در سایه سنگینی که بر روی زندگی ام افتاده

وزش نابودی رو می بینم

والپیپر و عکس های عاشقانه

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ، كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...كه وقتی تو

 اوج تنهایی هستی ، با چشماش بهت بگه : هستم تا ته تهش ! هستی !؟

والپیپر و عکس های عاشقانه

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...


گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که..
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای..! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی..
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید

 

 


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
طنز پلیس و مرد اصفهانی (داستان کوتاه)مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 22:12 | بازدید : 608 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 اصفهانیه توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر می رفته که پلیس با دوربینش

شکارش می کنه و ماشینش رو متوقف می کنه. پلیس میاد کنار ماشین و

میگه گواهینامه و کارت ماشین !

یارو با لهجه ی غلیظ اصفهانی میگه :من گواهینامه ندارم. این ماشینم

مالی من نیست کارتا ایناشم پیشی من نیست … راستیش من صاحب

ماشینا کشتم ا جنازاشم انداختم تو صندوق عقب. چاقوشم صندلی عقب

گذاشتم. حالاوم داشتم میرفتم از مرز فرار کونم که شوما منو گیریفتین …

مامور پلیس که حسابی گیج شده بود بی سیم می زنه به فرماندش و

عین قضیه رو گزارش میده و در خواست کمک فوری می کنه؛ فرمانده ش

هم بهش می گه که کاری نکنه تا اون خودشو برسونه

فرمانده خیلی سریع خودشو به محل می رسونه و به راننده اصفهانی می گه:

آقا گواهینامه ؟

اصفهانیه گواهینامه اش رو از تو جیبش در میاره و به فرمانده می ده

فرمانده می گه آقا کارت ماشین ؟

اصفهانیه کارت ماشینو در میاره و می ده به فرمانده

فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی پیدا نکرده با عصبانیت دستور می ده

تا راننده در صندوق عقب رو باز کنه

اصفهانیه در صندوق رو باز می کند و فرمانده می بینه که صندوق هم خالیست!

فرمانده که حسابی گیج شده بود به اصفهانیه میگه: پس این مامور ما چی میگه ؟

اصفهانیه می گه: چه میدونم والا جناب سرهنگ. لابد الانم می خواد بگه من ۱۸۰ تا سرعت می رفتم !!!

 

داستان کوتاه طنز


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
سلام دوست جونای خودمممممممممممممممطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 22:10 | بازدید : 529 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

شده یه چیزی تو دلت سنگینی كنه....؟؟؟خیلی سخته آدم كسی رو نداشته باشه...

دلش لك بزنه كه با یكی درد دل كنه ولی هیچكی نباشه...

نتونه به هیچكی اعتماد كنه هر چی سبك سنگین

كنه تا دردش رو به یكی بگه

نتونه آخرش برسه به یه بن بست ...

  بهش محل هم نداده تا رفته گریه كنه زود تر از اون بساط

گریه اش رو پهن كرده تا كم نیاره ...

خیلی سخته آدم خودش به تنهایی خو كنه اما دلی

داشته باشه كه مدام از تنهایی بناله...

خیلی سخته آدم ندونه كدوم طرفیه؟!

خیلی سخته آدم احساس كنه خدا انو از بنده هایش جدا كرده ...

خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می كنی

داره به حرفات گوش می ده یا ...

پرده ی گناهات آنقدر ضخیم شده كه صدات به خدا نمی رسه.... ؟!


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
من چون تک درخت زرد پاییزم که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 21:54 | بازدید : 635 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

در ان سوی دشت نگاهت

 

گلی غنچه کرد در هیاهوی اهت

 

صدایش به سان بارش اشک

 

گذشت از کوچه ی اشنایی

 

فرو ریخت بر ناله های شبانه

 

کلامی ز اهت شنیدم در ان کوچه ی عشق

 

به ناگه دویدم به سویت شتابان

 

شدم غرق در چشم مستت

 

کلامت جدا از غرور و ستم بود

 

جدا از غل و سنگ و زنجیر

 

شدم همچو اهو گریزان ز دست پلیدان

 

شدی ضامن عشق در ان دشت پر گرگ

 

 

به دنبال ساز زیبای اهت

 

شدم غرق در اشک پاک نگاهت

 

من در حسرت شعله ی عشق پاکت

 

به ناگه شدم غرق در بوسه های نگاهت

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
دوست جونای خودم
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 21:47 | بازدید : 545 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

******************************

با سلام خدمت دوستان گلم

 

آدمـــا تو زندگی ، مث یه مســــــــافرن
یه روزی دنیا می آن یه روز از دنیا می رن

قصه بودن مــــا ، آخرش رفتن مـــــاست
چیزی که جا می مونه ، دفتر خاطــره هاست

دفتری پر شـــده از ، لحظه های خوب و بد
اینه رسم روزگـــار ، از گذشتـــــه تا ابد

لحظه دربــــدری ، درد غربت کشیـــــدن
تو غبار کوچه هــــا ، زندگی رو ندیـــدن

زیر آوار زمـــــون ، گریه کردن تــا سحر
مثل سایه در غــــم و حسرت یه همسفـــر

لحظه ای که عاطفـــــه ، از دلا پر می زنه
نور مهربونیهــــــــا ، به خونه سر می زنه

وقتی دستای امید ، اشکـــا رو پاک می کنه
غم و ناامیدی رو ، یه گوشــه خاک می کنه

توی راه زندگـــی ، آره ما مسافــــــریم
بهتره که همسفــــــر ، باشیم و باهـم بریم

لحظـــــه شادی و غم ، قدر هم رو بدونیم
با لبای خاطــــــــره ، شعر عشقو بخو
نیـم

******************************


|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
باغ قشنگ آرزوهاتمطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 21:45 | بازدید : 530 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )


شبي از پشت يك تنهايي غمناك و باراني تورا با لهجه ي زيباي گل هاي نيلوفر

 

صدا كردم. تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم.

 

 چشمانم را به روي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم.

 

نميدانم چرا رفتي نمي دانم چرا؟؟شايد خطا كردم.وتوبي آنكه به فكر غربت چشمان

 

من باشي نميدانم چرا؟؟تاكي؟؟براي چه؟؟ ولي رفتي......وبعد از رفتنت باران

 

چه معصومانه باريد و بعد از رفتنت آسمان چشمهايم خيس باران شد و من با

 

آنكه ميدانم تو هرگز ياد من را با عبور خود نخواهي برد هنوزآشفته ي چشمان زيباي

 

توام برگرد.........وبعد از اين همه اشك و حسرت و ترديد كسي از پشت قاب پنجره

 

آرام و زيبا گفت:تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو در راه عشق و انتخاب او خطا كردم....

 

و من مابين اشك و حسرت و ترديد نميدانم چرا شايد به رسم عادت پروانگيمان باز

 

براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعاكردم.


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
اگه میتونستم مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 21:42 | بازدید : 565 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

اگه ؛ اگه ؛اگه ؛ اگه ؛اگه ؛ اگه ؛

اگه میتونستم دو تیکه ت کنم

میزاشتمت رو جفت چشمام

حالا که یه دونه ای میزارمت رو قلبم

چـه آسان بر نگاهــت دل سپــــــردم

بـــه یکـــــباره دلــــــــم را گــــــــم نمودم

مـــیــــــان حـــــــرفـــــهای پـــــوچ مــــــردم

تـــــــو را هــــــر لــــحظــــه در قــــلبم سپردم

چـــــه آســـــــان تــــو مـــرا از یـــــاد بـــــــــردی

نــــگــــاهــــــم را پـــــــــر از انــــــدوه کــــــــردی

بـــه زیـــر ســــایه عشــــقــــت نــشـــســـتم

امـا تــــو عــــاقــــبــــت را انـــــکار کـــــردی

چـــه بیخـــود مـــن تـــلاشی پــوچ کردم

زمیــن قلــب خــود را کــهنه کــردم

چه بیخود دلسپردم به نگاهت

نــدانستم که بیخود پل شکستم


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
در حوالی بساط شیطان مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 21:36 | بازدید : 540 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 دیروز شیطان را دیدم ، در حوالی میدان بساطش را پهن کرده

بود ، فریب می فروخت . مردم دورش جمع شده بودند ، هیاهو

می کردند و هول می زدند و بیشتر می خواستند ،

 

توی بساطش همه چیز بود : غرور ، حرص ، دروغ و خیانت

 

جاه طلبی و .... هر کس چیزی می خرید و در ازایش چیزی

 

می داد . بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند و بعضی

 

پاره ای از روحشان را . بعضی ها ایمانشان را می دادند و

 

بعضی ها آزادگیشان را شیطان هم می خندید و دهانش بوی گند

 

جهنم می داد . حالم را به هم می زد . دلم می خواست همه

 

نفرتم را توی صورتش تف کنم انگار ذهنم را خواند ، موذیانه خندید

 

و گفت : من کاری با کسی ندارم ، فقط گوشه ای بساطم را

 

پهن کردم و آرام نجوا می کنم . نه قیل و قال می کنم و نه کسی

 

را مجبور می کنم چیزی از من بخرد . می بینی ! آدمها خودشان

 

دور من جمع شدند جوابش را ندادم ، آن وقت سرش را نزدیک

 

آورد و گفت : البته تو با اینها فرق می کنی ، تو زیرکی و مومن

 

، زیرکی و ایمان ، آدم را نجات می دهد . اینها ساده اند و گرسنه ، به

 

جای هر چیزی فریب می خورند از شیطان بدم می آمد حرف هایش

 

اما شیرین بود . گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت وگفت وگفت

 

ساعت ها کنار بساطش نشستم تا اینکه چشمم به جعبه ی

 

عبادت افتاد که لابه لای چیزهای دیگر بود ، دور از چشم

 

شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم

 

با خودم گفتم : بگذار یک بار هم شده کسی ، چیزی از شیطان

 

بدزدد ، بگذار یک بار هم او فریب بخورد به خانه آمدم و در کوچک

 

جعبه عبادت را باز کردم . توی آن اما جز غرور چیزی نبود .

 

جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت .

 

فریب خورده بودم ، فریب . دستم را روی قلبم

 

 

گذاشتم ، نبود ! فهمیدم که آن را در کنار بساط شیطان جا

 

گذاشته ام تمام راه را دویدم . تمام راه لعنتش کردم . تمام راه خدا

 

خدا کردم . می خواستم یقه نامردش را بگیرم . عبادت

 

دروغی اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم . به میدان

 

رسیدم ، شیطان اما نبود .

 

آن وقت نشستم و های های گریه کردم . اشک هایم که تمام

 

شد ، بلند شدم . بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم که

 

صدایی شنیدم ، صدای قبلم را و همان جا بی اختیار به سجده

 

افتادم و زمین را بوسیدم به شکرانه فلبی که پیدا شده بود .....


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
..::قلب من::..مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 26 بهمن 1390 ساعت 21:26 | بازدید : 537 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

همیشه در عجب بودم

که چرا در جاده ی عشق

پا به پایم نمی آمدی

حتی وقتی آهسته و پیوسته می رفتم

امروز فهمیدم...

ریگی که در کفشت بود تورا می آزرد

 

* * *

 

قلب من

عکس قلبی کشیدم با اسپری،روی دیوار سفید خونتون

بی کلاس بازیه اما این روزا،بدجوری دل میگیره بهونتون

لرزش دستمو از خط بدم،میتونی بفهمی آره تابلوٍ دوتا حرف انگلیسی اون پایین، اول اسم من و اسم تو

 

چرا تا به هرکی میرسی می گی،من از آدمای ناجور و بدم حیف اون شبا که با آکاردئون،تو کوچه سلطان قلبا می زدم

تو هنوزم نمی خوای که راه بیای،با منی که بهترین گزینتم می دونم که خیلی وقته عاشقی،خودم اون راز میون سینتم

گل فروش سر چهارراه همیشه به تو یک شاخه مجانی میده می دونی زیر سر منه،همش کارایی که شادی آنی می ده

تازگی شنیدم از دور و برم،یه کسی اومده پولدارو تکه تو هم عاشق خودش شدی نه پول،آره قسمته دیگه مبارکه!

ولی تیر آخرو بدجوری زد،پدرت رو اون دیوار نقطه چین باخط درشت رو قلب من نوشت : اگه میشه اینجا آشغال نریزین!

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
چه زیباست بخاطر تو زیستن !مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 23:0 | بازدید : 535 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

منمو دلی شکسته که به پات هنوز نشسته

تویی و دوری چشمات بی تو بودن خیلی سخته

غم دوریتو نمی شه یکمم تحملش کرد

نمیشه طاقت بیارم توی دنیای پر از درد

***

چه زیباست بخاطر تو زیستن


وبرای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن


و چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن


برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن


ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است


بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست


ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست


و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد



 


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
حال خراب این روزات ...مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 22:51 | بازدید : 510 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

حالِ خراب این روزات حسی شبیه پوچیه

 

گفتم که میره از لونش این پرنده کوچیه

 

گفتم نذار عمرتو پاش سرک کشیده میپره

 

پرنده خوش بختی نیست یه هوس زود گذره

 

نموندی پای قلبی که نبودنت مرگه براش

 

تن به فروختنم دادی حالا بشین پای سزاش

 

نفهمیدی برای من نبودنت قیامتِ

 

دیدی خیانت آخرش رسوای و ندامتِ

 

دیدی که کوه رویاهات شکسته شد به دست دل

 

قصر قشنگ این خیال ویرون شد ونشست به گل

 

از پس دل بر نیومد اون که نگاتو کند و برد

 

چشمای تو از من گذشت دلت ولی غصه میخورد

 

به قیمت محبتام تعنه زدی و پست شدی

 

جایی نموند برای عشق وقتی که پول پرست شدی

 

نفهمیدی که اخرش میرسی پای التماس

 

 

تو بازیِ نارو زدن برنده بودن اشتباست

 



|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
غم رفتنت مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 22:40 | بازدید : 547 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 22:29 | بازدید : 592 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 19:42 | بازدید : 566 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
یکی بود یکی نبودمطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 16:35 | بازدید : 535 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

یکی بود یکی نبود

اونی که بود،تو بودی

اون که تو قلب تو نبود من بودم

یکی داشت ،یکی نداشت

اون که داشت ،تو بودی

اون که جز تو کسی را نداشت من بودم.

یکی خواست ،یکی نخواست

اون که خواست ،تو بودی

اون که نخواست از تو جدا بشه من بودم

یکی گفت ،یکی نگفت

اون که گفت تو بودی

اون که دوست دارم را به هیچ کس جز تو نگفت من بودم

یکی رفت ،یکی نرفت

اون که رفت تو بودی

اون که بجز تو دونبال هیچ کس نرفت من بودم


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
بی تو
یک شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 15:45 | بازدید : 605 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

بی تو دلم گرفته با من نمانده حالی
با من غریبه گشتی بعد از گذشت سالی
وقتی که سهم من شد یک انتظار کهنه
چشمم دگر ندارد اشکی به آن زلالی
عمری سوال کردم تنهایی خودم را
همواره شد جوابم آه و سکوت و لالی
حالا که دور دورم از پرتو نگاهت
در قلب من دوباره جایت شده چه خالی
آه ای مسافر من سهم من از وجودت
یک بغض کهنه گشته باشکلکی خیالی


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
امشب
یک شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 15:36 | بازدید : 574 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 

امشب در خلوت تنهایی ام آهسته بی تو گریستم

کاش صدای هق هق گریه ام را باد به تو می رساند

تا بدانی که بی تو چه میکشم

کاش قاصدک به تو می گفت که در غیاب تو

رودی از اشک به راه انداخته ام….

و کاش پرنده ی سوخته بال عاشق از جانب من

به تو این پیغام را می رساند که:

امید و آرزوهایم بی تو آهسته آهسته

در حال فرو ریختن است


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
زیبا
سه شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 14:45 | بازدید : 580 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 زندگی زیباست***اما بدون غم

مرگ زیباست***اما بدون گناه

دوستی زیباست***اما بدون کلک

عشق زیباست***اما بدون دروغ

دنیا زیباست***اما بدون درگیری

گل زیباست***اما بدون ریشه

سکوت زیباست***اما بدون یار

شیشه زیباست***اما بدون تیرگی 

برف زیباست***اما بدون رهگذر

خانواده زیباست***اما بدون دوری

ماهم زیباییم***اما بدون ماسک


|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
دوست مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 14:39 | بازدید : 529 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

چه تنهایی شلوغ است تنهایی من!

آن زمان که اطراف پر است از دوستان خوش سخن و رنگین پوست

که از رنگین بودن آنها به تنگ آمدی و در حسرت یک رنگ

بودنشان سینه ات مالامال غم است!

کاش می فهمیدن که "قالی از صد رنگ بودنش زیر پا افتاده است"

کاش می دانستند باید دوست بود تا اینکه از دوستی سخن گفت

کاش معنی این پیمان مقدس رو می دانستند

و من اکنون می فهمم که چرا درد را باید به چاه گفت!

و این روزی هست که در ازدحام تنهایی خود غرق میشوم!!!


|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
دلتنگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــممم ...مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 2:37 | بازدید : 569 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

غربت من هر چي که هست از با تو بودن بهتره


آخر خط زندگي اين نفساي آخره

وقتي دارم با هر نفس از اين زمونه سير مي شم

وقتي با يه زخم زبون از اين و اون دلگير ميشم

اين آخر راهه ديگه بايد که تنها بميرم

تنها تو اوج بي کسي تو غربت آروم بگيرم

بايد برم بايد برم بايد که بي تو بپرم

آخ که چه سنگين مي زنه اين نفساي آخرم

سکوت من نشونه ي رضايتم نيست ميدوني

گلايه هامو ميتوني از توي چشمام بخوني

بگو آخه جرمم چيه که بايد اينجور بسوزم

هيچي نگم داد نزنم لبامو روهم بدوزم

در به در غزل فروش منم که گيتار ميزنم

با هرنگاه به عکست انگار من خودمو دار مي زنم

نفرين به عشق به عاشقي نفرين به بخت و سر نوشت

به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت

نفرين به من نفرين به تو نفرين به عشق من و تو

به ساده بودن من و به اون دل سياه تو

نفرين به عشق به عاشقي نفرين به بخت و سر نوشت

به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت

نفرين به من نفرين به تو نفرين به عشق من و تو

به ساده بودن من و به اون دل سياه تو ...

 


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
گم کرده مطلب ارسالی ازazi.love.girl
یک شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 1:32 | بازدید : 517 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

چشمانش پر بود از نگرانی و ترس 

لبانش می لرزید

گیسوانش آشفته بود و خودش آشفته تر

- سلام کوچولو .... مامانت کجاست ؟

نگاهش که گره خورد در نگاهم

بغضش ترکید

قطره های درشت اشکش , زلال و و بی پروا

چکید روی گونه اش

- ماماااا..نم .. ما..مااا نم ....

صدایش می لرزید

- ا .. چرا گریه می کنی عزیزم , گم شدی ؟

گریه امانش نمی داد که چیزی بگوید

هق هق , گریه می کرد

آنطوری که من همیشه دلم می خواست گریه کنم

آنگونه که انگار سالهاست گریه نکرده بود

با بازوی کوچکش مدام چشم هایش را از خیسی اشک پاک می کرد

در چشم هایش چیزی بود که بغضم گرفت


|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
:: ادامه مطلب ...
سلام دوست جونای خوبم مطلب ارسالی ازazi.love.girl
شنبه 23 بهمن 1390 ساعت 23:48 | بازدید : 672 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد!

 

نمیخواهم بدانم کوزه گر

 

 از خاک اندامم چه خواهد ساخت.

 

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم،

                             

 سوتکی سازد.

 

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی

 

گستاخ و بازیگوش.

 

و او هر روز پی در پی

 

دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد

 

و خواب عاشقان خفته را بیدار سازد.

 

بدین سان بشکند دائم

 

            سکوت مرگ بارم را...


|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3