نمیدونم چرا چشمام گاهی بی اختیار خیس میشوند
میگویند حساسیت فصلی است
آری...من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم

کابوس می دیدم
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم...
افسوس...
یادم رفته بود که از نبودت به خواب پناه برده بودم...

گاه دلتنگ میشوم دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها
گئشه ای میشینم و حسرتها را میشمارم
و باختن ها را و صدای شکستن ها را...
نمیدانم من کدام امید را ناامید کردم
و کدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که اینچنین دلتنگم...











نبودن هایت آنقدر زیاد شده اند که هر رهگذری را شبیه تو میبینم!!
نمی دانم غریبه ها "تو"شده اند
یا تو"غریبه"؟؟!!










|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2